English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (7756 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
amort U درحال مرگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
high water U دریا درحال مد
amok U درحال جنون
station U جا درحال سکون
stationed U جا درحال سکون
stations U جا درحال سکون
latent U درحال کمون
nascent U درحال تولد
spot U کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
spots U کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
orbiting U در رهگیری هوایی یعنی درحال چرخش یا دور بزنید وهدف را جستجو کنید
gaggle U هواپیماهای بی موتور درحال پرواز
gaggles U هواپیماهای بی موتور درحال پرواز
die U توپی که درحال افتادن برروی زمین است
functioning U درحال کار
dying U درحال نزع
moribund U درحال نزع
rising U درحال ترقی یا صعود
spitting U در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
pounce U درحال حمله با پنجه
pounce U درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounced U درحال حمله با پنجه
pounced U درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounces U درحال حمله با پنجه
pounces U درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pouncing U درحال حمله با پنجه
pouncing U درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
ongoing U درحال پیشرفت
transient U ناو یا کشتی یا هواپیمای درحال نقل و انتقال
transient U پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
transients U ناو یا کشتی یا هواپیمای درحال نقل و انتقال
transients U پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
choreograph U طرح رقص یا بالت را ریختن درحال رقص یا بالت بودن
choreographed U طرح رقص یا بالت را ریختن درحال رقص یا بالت بودن
choreographing U طرح رقص یا بالت را ریختن درحال رقص یا بالت بودن
choreographs U طرح رقص یا بالت را ریختن درحال رقص یا بالت بودن
sniffle U درحال عطسه صحبت کردن
sniffled U درحال عطسه صحبت کردن
sniffles U درحال عطسه صحبت کردن
sniffling U درحال عطسه صحبت کردن
hanging U اویزان درحال تعلیق
tranquil U بی جنبش درحال سکون
fliers U درحال پرواز گردونه تیزرو
flyer U درحال پرواز گردونه تیزرو
flyers U درحال پرواز گردونه تیزرو
aglow U درحال اشتعال
hover U درحال توقف پر زدن
hovered U درحال توقف پر زدن
hovers U درحال توقف پر زدن
dormant U درحال کمون
hang up U درحال معلق ماندن
hang-up U درحال معلق ماندن
hang-ups U درحال معلق ماندن
stranger U در رهگیری هوایی یعنی یک هواپیمای ناشناس با گرا ومسافت و ارتفاع داده شده درحال امدن است
hibernation U بسربردن زمستان درحال خواب یا بیهوشی
streamer U نوار یاپرچم درحال اهتزاز
streamers U نوار یاپرچم درحال اهتزاز
heel U کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
heels U کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
sacking U درحال یورش وچپاول
struck U درحال اعتصاب
suspense U درحال تعلیق
blushingly U درحال شرمندگی
controllable twist U تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
declining industry U صنعت درحال تنزل
enrapture U درحال جذبه انداختن
enravish U درحال جذبه انداختن
fall into abeyance U درحال وقفه افتادن
feverous U درحال تب
flagrante delicto U درحال ارتکاب جرم
flier U درحال پرواز گردونه تیزرو
flutteringly U درحال اشفتگی مضطربانه
goods intake U کالاهای درحال تحویل
goods inwards U کالاهای درحال تحویل
goods receiving U کالاهای درحال تحویل
hang ten U سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
in a wrought up state U درحال عصبانی
in child birth U درحال زایمان
in one's cups U درحال میگساری و مستی
in plant U درحال رویش درحال رشد
in suspense U درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
intermediate stock U موجودی کالاهای درحال ساخت
is on the wane U درحال کاهش یا نقصان است
jump kick U شوت درحال پرش
kissing kind U درحال اشتی
lamber U کسیکه میش را هنگام زاییدن توجه میکند میشی که درحال زاییدن است
neutrino U ذره کوچک فراری با جرم درحال سکون صفر واپسین 5/0
on one's knees U درحال خضوع
on stream U درحال فعالیت
on the boil U درحال جوشیدن
overtaking vessel U ناو درحال سبقت
perdu U درحال کمین
perdu or due U درحال کمین کمین کنان
perdue U درحال کمین
perlexedly U درحال اشفتگی
picketings U اعضای اتحادیه کارگری که درحال اعتصاب خارج از محل کار خود جمع می شوند تادیگران را نیز به اعتصاب وادارند و نیز خریداران را ازخرید منصرف کنند
pit a pat U با ضربات تند و متوالی درحال ضربان
pit a pat U درحال بال بال
present arms U سلام درحال پیش فنگ
ramblingly U درحال گردش یاولگردی
reelingly U درحال تلوتلو
Other Matches
suspensive U درحال توقف
sejant U درحال جلوس
to be on the grin U درحال پوزخندبودن
suspensive U درحال تعلیق
shiveringly U درحال لرز
at the present moment U درحال حاضر
For the time being. At peresent. presently. U درحال حاضر
about to do something <idiom> U درحال انجام کاری
sejant U درحال چمباتمه زدن
sobersided U فروتن درحال هوشیاری
swing up U درحال تاب خوردن
the belligernt powers U دولتهای درحال جنگ
saleintiant U درحال جست وخیز
saleint U درحال جست وخیز
The ship is loading. U کشتی درحال بارگیری است
to grind out an oath U درحال دندان قرچه سوگندیادکردن
to dye in the wool U درحال خامی رنگ کردن
to dye in grain U درحال خامی رنگ کردن
sliding tackle U تکل درحال لیز خوردن
rehabilitant U بیمار یا معلول درحال نوتوانی
at this stage <adv.> U درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
cell phone users while driving U کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
the dying father said U پدر که درحال مردن بود گفت
to souse a burning house U اب پاشیدن روی خانه درحال سوختن
Prices are rising ( falling ) . U قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
underway replenishment U تجدید سوخت و تدارکات درحال حرکت
Irans industry is progressing. U صنعت ایران درحال ترقی است
at this time <adv.> U درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
unpopulated U تخته مدار چاپ شده که درحال حاضر عنصری ندارد یا سوکت آن خالی است
transient target U هدف موقت هدف درحال حرکتی که مدت کمی در میدان دید قرار می گیرد
stream takeoff U حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com